در حالی که رسانه های رسمی کشور تبلیغات سنگینی در رابطه با بسیجی و مدافع نظام معرفی کردن مرحوم صانع ژاله آغاز کرده اند، شواهد و قرائن از برنامه گسترده رسانه های خارج از کشور برای استفاده از این تبلیغات به سود معترضان دارد.
اگرچه مسوولان رسمی کشور تاکنون اشاره ای به گرایشهای سیاسی و نحوه حضور فرد مذکور در حوادث 25 بهمن نکرده اند، اما تبلیغات گسترده بر روی شهید، بسیجی و طرفدار نظام اعلام کردن این دانشجو موجب شده است تا رسانه های خارج از کشور و طرفداران جریانات فعال در 25 بهمن در پی مصادره تبلیغات انجام شده در معرفی این فرد داشته باشند.
رادیو فردا که با بودجه مستقیم کنگره آمریکا اداره می شود، گزارشهای گسترده ای درباره گرایشهای سیاسی این دانشجو و نیز تصاویر متعددی از این فرد با ظاهر و در محیطی متفاوت با تبلیغات رسمی انجام شده در داخل کشور، منتشر کرده است.
گامهای بعدی رسانه های خارج از کشور نیز درباره این فرد احتمالا مشابه ندا آقاسلطان خواهد بود و بر مصاحبه با دوستان و نزدیکان وی و حتی خارج شدن برخی از این اشخاص از کشور تمرکز خواهد داشت.
در این شرایط، تبلیغات بیش از حد بر روی این دانشجو و تبدیل کردن وی به سمبلی برای جریانات مدافع نظام، امکان سوء استفاده اپوزیسیون از این سوژه را فراهم خواهد ساخت.
به نظر می رسد در شرایط فعلی که این دانشجو به صورت ناجوانمردانه ای مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به قتل رسیده و مطابق با قوانین کشور شهید محسوب می گردد، به جای تمرکز بیش از حد بر معرفی کردن وی به عنوان یک بسیجی و حامی نظام به صورت متعارف از خانواده وی دلجویی شود و تحقیقات جدی برای شناسایی عوامل تروریستی به قتل رساندن وی به عمل اید.
در همین زمینه نویسنده آهستان نوشته است:
ما هنوز در مدیریت بحران مشکل داریم. چه در مدیریت بحران شهری و چه در مدیریت بحران رسانهای…
با عرض معذرت، من به هوش و درایت مدیران بحران شک دارم. چه مدیران بحران شهری و چه مدیران بحران رسانه ای…
گذشته چراغ راه آینده است. آدم کشی و ترور مردم بیگناه ایران، برای ما مسالهی تازهای نیست. از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون آدمهای بیگناه زیادی به دست گروهکهای مزدور و ضدانقلاب ترور شدهاند. چه از حزباللهیها و چه افراد عادی جامعه. کافیست سری به آرشیو مطبوعات دهه ?? بزنید. خیلیها صرفا به خاطر ظاهر حزباللهی و محاسن روی صورتشان ترور شدند اگرچه بقال و نانوای یک محله بودند. خیلیها هم به خاطر یک مسئولیت ساده ترور شدند مثلا مسئول انجمن اسلامی یک اداره یا یک محل.
اشتباه ما این بود که سالهای سال بخشی از تاریخ حساس این کشور و این انقلاب را عمدا و یا سهوا کنار گذاشتیم و فقط در مناسبتهای حساس به سراغ آن رفتیم. ماجراهای دهه ?? یک دوره کلاس درس تئوری و عملی برای کنترل مدیریت بحران و کلاس درس آشنایی با شیوه رفتار گروهکهای ضدانقلاب و همچنین کلاسی برای عبرت گرفتن از سرنوشت ضدانقلاب است.
در گذشته تروریستها با افتخار تمام آدم میکشتند و برنامه تروریستی خودشان را هم با افتخار تمام در نشریات و اعلامیههای خود منتشر میکردند اما امروز سیاست آنها عوض شده. برای رسیدن به مقاصد پلیدشان حتما لازم نیست فردی حزباللهی و یا طرفدار نظام را ترور کنند و همچنین لازم نیست به رفتار خود اعتراف کنند. چه بسا کاملا منکر هرگونه فعالیت تروریستی بشوند و همه چیز را گردن جمهوری اسلامی بیندازند. البته دم خروسشان گاهی مثل ماجرای ترور دانشمندان هستهای بیرون میزند!
پس در چنین شرایطی مدیران بحران باید این مساله را درک کنند و پیشاپیش برای برخورد با چنین مسائلی آماده باشند. مخصوصا بعد از حوادث سال گذشته انتظار میرفت که مسئولان مربوطه اینبار دقت بیشتری به خرج دهند و هوشمندانهتر رفتار کنند.
سال گذشته بعد از قتل ندا آقاسلطان متاسفانه تا مدتها هیچ خبری از رسانههای رسمی و ملی ما منتشر نشد و اگر درست گفته باشم برای اولین بار نام آقاسلطان در روز چهلم درگذشت وی از صداوسیما پخش شد. این مساله بهانه و فرصت کافی را به رسانههای مخالف جمهوری اسلامی از جمله بیبیسی فارسی داد تا نهایت استفاده را از سکوت ما ببرند و خیلی راحت قتل کاملا مشکوک ندا را گردن جمهوری اسلامی بیندازند.
البته شاید امروز صحبت کردن و قضاوت درباره آن روزها و شبهای پرتنش و جنجالی چندان منصفانه، درست و منطقی نباشد، اما باور کنید نیروی انتظامی و یا سایر مسئولین میتوانستند از همان ابتدا با محکوم کردن چنین اقدامی، ابتکار عمل را از طرف مقابل بگیرند اگرچه قبول دارم که با جماعتی روبرو هستیم که به هر دروغ و ترفندی متوسل میشوند تا قاتل بودن ما را ثابت کنند!
این اتفاق مجددا در آشوبهای ?? بهمن هم اتفاق افتاد. با توجه به شعارهای توخالی و مضحک ضدانقلاب مبنی بر راهپیمایی میلیونی از میدان امام حسین تا آزادی تهران آن هم به بهانه حمایت از مردم مصر، هر آدم عاقلی باید این احتمال را میداد که این جماعت به علت عدم توفیق در همراه کردن مردم با خود، نهایت استفاده را از این فرصت خواهد برد، حتی با دست زدن به ترور و آدمکشی. مساله مهم برای ضدانقلاب، جنجال رسانهای است نه جنجال خیابانی، چون خودشان هم به خوبی میدانند که در خیابانها قدرتی ندارند!
و متاسفانه باید اعتراف کنیم که ما علیرغم پیروزی خیابانی، گاهی اسیر این جنجال رسانهای و تبلیغاتی آنها میشویم. در ساعات اولیه دانشجوی کشته شده را شهید بسیجی نامیدیم و چند ساعت بعد، سبزها او را حامی منتظری و حتی مخالف نظام نامیدند! در این میان، مظلوم واقعی باز هم جمهوری اسلامی است. چرا؟! …
امروز سبزهای خائنی که از راهپیمایی میلیونی (؟!) ?? بهمن چیزی عایدشان نشده، میخواهند با سوءاستفاده از تناقض عکسها و تصاویر صانع ژاله، توپ را در زمین جمهوری اسلامی بیندازند، آن وقت گاهی ما هم توپ را محکم شوت میکنیم درون دروازه خودمان!
ما از کشته شدن هر هموطنی با هر اعتقاد و عقیدهای ناراحت و متاسفیم. لازم نیست کسی حتما بسیجی باشد و یا حزباللهی. به موسوی رای داده باشد و یا به احمدینژاد؛ شیعه باشد یا سنی. گروهکهای ضدانقلابی که در سی سال گذشته دست در دست صدام، آمریکا و اسرائیل، به ملت ایران خیانت کردهاند و دستشان به خون مردم بیگناه کشور آلوده است، بسیجی و غیربسیجی و شیعه و سنی نمیشناسند. اتفاقا در چنین اوضاعی کشتن آدمهای غیر بسیجی و گاه مخالف و منتقد نظام، شاید بیشتر به نفع آنها باشد!
مگر شهدای پیشین زاهدان همگی شیعه و بسیجی و سپاهی بودند؟ و مگر در تاریخ پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی، برادران اهل سنت ما در کردستان و کرمانشاه توسط گروهکهای تروریسی سنی و کرد کشته نشدهاند؟ پس چرا توطئههای جدید ضدانقلاب را به خوبی درک نکنیم؟!